سایت طلاب حوزه های علمیه: منبع درآمد و معیشت روحانیون همیشه جزء ابهامات مردم بوده است. اما دو دلیل باعث شده است که پاسخ این سؤال مهمتر شود و سؤالکننده هم سمجتر.
دلیل اول اینکه هر گاه عموم مردم در وضع اقتصادی نابسامان زندگی کنند، مشکلات اقتصادی باعث میشود تا به زندگی هم سرک بکشند و از درآمد و کسب و کار دیگران اطلاعاتی کسب کنند و نسبت به درآمدهای کلان و غیر شفاف حساس شوند. درآمد روحانیون عموماً کلان نیست؛ اما کمی پیچیده و غیرشفاف است. غیر شفاف از این منظر که چیزی خرید و فروش یا خدمات ظاهری ارائه نمیشود؛ اما درآمدی هر چند ناچیز وجود دارد. بگذریم از برخی منبریها که پاکتهای میلیونی میگیرند؛ اینها بسیار در اقلیت اما بسیار پر سر و صدا هستند و البته معیار برخی قضاوتهای عمومی همین گروه هستند.
مردم میپرسند که چرا یک طلبه یا روحانی در ازای درس خواندن در حوزه باید پول(شهریه) بگیرد اما هیچ وقت به مبلغ ناچیز این شهریهها دقت نمیکنند. آنها طلاب را با دانشجویان مقایسه میکنند که عموما باید پول هم بدهند تا بتوانند درس بخوانند.
دلیل دوم هم سؤالهایی است که در فضای مجازی ایجاد میشود؛ گاه سیاسی است و گاه تنها یک پرسش ساده است؛ کار و شغل روحانیت چیست؟ درس خواندن و نماز جماعت خواندن و سخنرانی کردن که شغل نیست. اینها در قبال چه کاری حقوق میگیرند؟ و… بههرحال به هر بهانه اتفاق خوبی است که پردهای از زندگی مبلغین دین برداشته شود و مردم با فراز و فرودهای این سبک زندگی کمی آشنا شوند.
پیشترها که پیوند مردم و روحانیت، پیوندی عادی و نزدیک بود، مردم میدانستند که این روحانی فردی مانند خود آنها و در کنار آنهاست. سالها درس خوانده و زحمت کشیده تا معارف دین را به مردم برساند؛ در غم و شادیشان شریک است و در فقر و رفاه مانند مردم. حالا هم حق دارد که دربرابر تلاشهایش زندگیاش از وجوهات، هدایا و نذورات اداره شود. اما از زمانی که رابطه مردم و روحانیون به رابطه مردم و مسئولین تبدیل شد، و نارضایتیهای اقتصادی همگانی گردید، روحانیت که حالا در جایگاه مسئول نشسته بود باید به این سؤال پاسخ میداد که چرا و از کجا درآمد دارد.
روی دیگر ماجرا هم این است که برخی از طلابی که در حوزه درس خواندهاند به درآمدهایی که از راه آخوندی امکانپذیر است روی خوش نشان نمیدهند. اکثر اینها لباس روحانیت بر تن نکردهاند و به سمت مشاغل دیگری رفتهاند که در برخی موارد هیچ تناسبی با رسالت حوزویشان ندارد. رانندگی تاکسی، مکانیک، تعمیر لوازم منزل، کاسبی و حتی مشاوره جنسی و طب گیاهی. همین مسأله سر و صدای بزرگان حوزه را درآورده که باید زیطلبگی را رعایت کنید. بگذریم از اینکه هنوز این زیطلبگی تعریف درست و جامع و مانعی ندارد و هر کس از نگاه خودش به این بهانه امر و نهی میکند.
عدهای از طلاب و روحانیون ترجیحشان این است که از حوزه شهریه نگیرند؛ یا به دلایل قوانین داخلی، حوزه به آنها حقوقی نمیدهد. این گروه یا به کار کارمندی گرفتار شدهاند یا به شغلهایی مانند تدریس، تحقیق و ویکی نویسی مشغولند یا کمی جسورتر بودهاند و به کاسبی، کشاورزی، خرید و فروش و شغلهای بیارتباطی از این قبیل روی آوردهاند. حجتالاسلامی که مهندس عمران است و طلاب را از شغل دوم منع میکند؛ امام جماعتی که مرغداری دارد؛ آخوندی که کارش بیناییسنجی است و صدها نمونه دیگر.
با توجه به این نکات در مجله خیمه پروندهای را آماده کردیم تا در حد توان به این موضوع خاص بپردازیم. مواردی که در هنگام تحقیقات به آنها برخوردیم گاهی خیلی عجیب بود. از یکسو ضعف اقتصادی و فقر خاموش و دردناکی در بسیاری از خانوادههای طلاب وجود دارد؛ از سوی دیگر در همین قشر، برخی زندگی لاکچری و اشرافی دارند و یکباره هستند طلابی که به خرید و فروش ماشین و ملک یا حتی ارائه خدمات ماساژ روی آوردهاند.
«وقتی طلبه شدی میخواهی چهکاره شوی؟»، «طریقت روحانیت؛ عاشقی یا کاسبی؟»، «علمای شیعه شغل داشتند»، «نجف و طلابی که طلبگی میکنند»، «زندگی در عیش، مردن در خوشی» و در نهایت «زندگی در تاخر تاریخی» عنوان برخی از مطالب این پرونده است. اما جالب است که حجتالاسلام والمسلمین ملکدار، مسئول مرکز طلاب و دانش آموختگان میگوید حوزه برای ملبسها برنامه دارد؛ ولی او تیر آخر را به غیر معممهایی که مشکل اقتصادی و مالی دارند زده است که «باید معمم شوید!».
حرف ما در خیمه تنها ارائه تصویری شفاف از این اوضاع بود و انتشار نظرات مختلف دراینباره. باب این موضوع باز است و البته زوایا و ظرافتهای زیادی دارد که در مجال مجله ما نمیگنجید. شاید لازم است خود حوزه پژوهشهای بیطرفانهای در این باره را کلید بزند و تا دیرتر نشده چارهای بیندیشد؛ وگرنه استعدادهایش به سادگی به هدر میروند.
ماهنامه خیمه تمام تلاشش را میکند که به مجلهای برای گفتوگو و آزاداندیشی در حوزه دین تبدیل شود و البته میدانیم که راه بسیار سخت و طولانی است. اما به قدر وسعمان میکوشیم.
منبع: مجله خیمه